چهار گروه نویسندهای که در دنیا وجود دارد - بخش سوم
مطلبی که در زیر میخوانید ترجمه و خلاصه این مقاله است.
در مطلب قبل به مصایب و مشکلات نویسندگان ناموفق پرداختیم. مطلب جدیدمان در مورد گروهی است که بسیاری از مردم فراموش کردهاند که وجود دارند: نویسندههای مرده. این گروه از نویسندهها نشان میدهند که موفقیت به دنیای زندهها محدود نمیشود.
خب نویسندههای مرده نویسندههایی هستند که از دنیا رفتهاند. دیگر کتابی نمینویسند و کار بازاریابی هم برای آثارشان انجام نمیدهند. نمیتوانند در رسانهها مصاحبه کنند، در برنامههای رونمایی از کتاب و امضای کتابهایشان شرکت کنند یا پستی را در صفحه فیسبوکشان منتشر کنند. آنها درگذشتهاند، اما کتابهایشان هنوز یا به همان اندازه دوران زنده بودنشان یا حتی بیشتر از آن دوران میفروشند. این کتابها هم شامل کتابهای کوچک و کمارزشترشان میشود و هم شامل کتابهایی که وارد گروه کلاسیکها شدهاند، از گذر زمان سربلند بیرون آمدهاند و خوانندههای همیشگی خود را دارند. مثالهای این گروه نویسندههایی هستند مثل سی.اس. لوییس، جین آستین، جی. آر. آر. تالکین، آگاتا کریستی و مارک تواین.
شاید نویسندههای مرده نتوانند از دل خاک بازاریابی کنند، اما آثارشان میتواند چنان حسی جادویی و خوبی داشته باشد که مدام سر زبان خوانندگان باشند؛ همان چیزی که نویسندههای در قید حیات آرزومند داشتناش هستند. ناشرها میتوانند بر اساس این علاقه بازار فروش را تحریک کنند و توجه مخاطبان گستردهتری را جلب کنند.
بسیاری از خوانندهها برایشان فرقی نمیکند نویسنده کتابی که دارند میخوانند در قید حیات باشد یا نه، چون توجهشان به اثری است که نویسنده تولید کرده. آنها میخواهند به متن بچسبند و به کار خواندنشان ادامه بدهند. هر ناشری برای خودش تعدادی از این دست نویسندههای مرده دارد که برعکس خودشان که مردهاند، آثارشان پر از زندگی است. این آثار مهمتر از آن هستند که نادیده گرفته شوند، چون خواننده همیشگیشان پای این آثار ایستادهاند. اگر نادیده گرفته شوند، مخاطبانشان هم مثل آفرینندههایشان میمیرند و کنترل این تعداد مرگ برای هر ناشری از اختیار خارج است.
بازاریابی برای این آثار قلقهایی دارد که میتوانند این آثار را به جایی برسد که انگار نویسندههایشان هنوز در قید حیات هستند.
۱. با انجمنهای آنلاین و آفلاین در ارتباط باشید
آدمها ناخودآگاه دور موضوعهای مختلف جمع میشوند، حتی دور نویسندههای مرده و کتابهایشان. میتوانید باشگاه طرفداران این کتابها، صفحههای فیس بوک اختصاصی این کتابها یا نویسندههایشان، چت رومها، انجمنهای آنلاین و… را پیدا کنید. مثلا من با یکی از کسانی که برای مشاوره مراجعه کرده بود، حرف زدم که ببیند چه تعداد گروههای طرفدار جین آستین و کتابهایش وجود دارد. ظرف یک هفته، بیشتر از صد انجمن پیدا شد که شامل اجتماعات تاریخی، صفحههای رسانههای اجتماعی، باشگاه کتاب، وبسایت و چیزهایی از این دست بود. وقتی آدمهایی را پیدا میکنید که حول ماجرای مشترکی دور هم جمع شدهاند و در این مورد منظورم نویسندهای است که در قید حیات نیست، میتوانید روی همان چیزی بازاریابی کنید که با علایق آنها همخوانی داشته باشد.
۲. خودتان را در صدر اخبار رسانههای مدرن قرار دهید
صرف این که نویسندهای مرده، معناش این نیست که کتابهایش از درجه اعتبار ساقط شده. در بیشتر موارد، کتابهای این نویسندهها درسی برای یاد دادن دارند. مثالهایی دارند یا بینشی دارند که با مسايل مهم زندگی امروز ما همخوانی دارد. بهعلاوه، صنعت رسانه عموما سالگردهای مهم، وقایع تاریخی و تولدها را جشن میگیرد. این اتفاقات رسانهای، که توجهها را جلب میکند، میتواند فرصت مناسبی را در اختیار کتاب نویسندههایی قرار دهد که دیگر در قید حیات نیستند.
۳. تبلیغات بر اساس ارزش اثر
وقتی خوانندهای تصمیم میگیرد کتابی را بخرد، دیگر به این فکر نمیکند که نویسندهاش مرده است یا زنده. در عوض، خواننده از خودش میپرسد: «این کتاب برای من چه چیزی دارد؟» اگر محتوای کتاب برایاش سودی داشته باشد یا سرش را گرم کند، پس کتاب اثر خودش را گذاشته و کار خودش را کرده. در حقیقت، بعضی خوانندهها از این که کتابی در گذر زمان ارزشاش بیشتر میشود احترام بیشتری برایاش قایل میشوند، درست مثل جواهرات قدیمی و شراب خوب. این مسئله بهترین فرصت را در اختیار ناشران را میگذارد تا روی حس اعتماد خوانندهها، وفاداری و حساسیتشان سرمایهگذاری کنند. ناشر میتواند محتوایی را که نویسنده مرده تولید کرده مثل چیزی ارزشمند و نایاب عرضه کند. کتاب «سالار مگسها» و «حس و حساسیت» را ببینید.
۴. کاری کنید اسم کتاب سر زبانها بیفتد
این که کتابی از نویسندهای سر زبانها بیفتد، کار خوانندههاست، نه کار نویسندهها. وقتی کتابی را در اختیار خوانندهای قرار میدهید که ارزش بحث کردن دارد، خواننده توپ را از دست شما میقاپد و میدود. این کار به ناشرها این امکان را میدهد که بدون صرف هزینه مالی و انسانی روی کتابهای نویسندههایی که از دنیا رفتهاند سرمایهگذاری کنند. راههای زیادی برای جلب کردن توجه خوانندهها و بالا رفتن میزان فروش در این کار وجود دارد، مثل برگزاری مسابقه، طرح سوال و معما، اهدای کتاب و نوشتن نقلقولهای ارزشمند از کتاب. یکی از بهترین کارها برای جلب کردن توجه خوانندهها نسبت به آثار نویسندههای مرده این است که چیزهایی را در موردشان از گنجینه بیرون بکشی. مثل این که فصلهایی را که از این آثار گم شده رو کنید یا عکسهای قدیمی این نویسندهها یا نامههای خانوادگیشان را پیدا کنید و رو کنید. نویسنده میتواند از دنیا برود، اما آثارش همیشه میتواند ورد زبانها باشد.
وقتی محتوای کاری ارزشمند است، دیگر به حضور نویسنده برای ارائه و فروش کارش نیازی نیست. اجازه بدهید آن که از دنیا رفته، در گور آرام بخوابد و با آنچه زنده است، خوانندهها را به جشن دعوت کنید.
در مطلب نهایی، در مورد نویسندههایی حرف میزنیم که نقش نویسنده مرده را بازی میکنند. اینها زامبیهای نچسبی هستند که فقط میچرخند و برای سرنوشت خودشان زاری میکنند. ناشرها هم این نویسندهها را به حال خودشان میگذارند.
چهار گروه نویسندهای که در دنیا وجود دارد - بخش سوم: