پشت درخت توت
دریافت فایل
PDF Epub

پشت درخت توت

درباره این کتاب

نویسنده‌ای که مدت‌هاست رمانی را در ذهن دارد با یافتن فرصتی سرانجام اقدام به نوشتن می‌کند. قهرمانان داستان که ناتوانی اورا برای دنبال کردن ماجرا می‌بینند به یاری‌اش می‌آیند و داستان آغاز به حرکت می‌کند. ماجرا از دهه چهل درتبریزشروع می‌شود. زندگی یک معلم ساده روستاها به علت شرایط حاد سیاسی آن روزها ناگهان از روال عادی در می‌آید و سال‌های پر تب وتاب این خانواده را درگیر دشواری‌ها و حوادث می‌کند وسرانجام آن‌ها را از روزهای انقلاب ۵۷ نیز عبور داده وبه دهه شصت می رساند...


توضیحات ناشر

احمد پوری در رمان دوم‌اش باز هم نشان داده که دغدغه مسائل سیاسی دست از سرش برنمی‌دارد. پوری از آن دسته نویسنده‌هایی است که هنرمند را کسی می‌داند که از کنار مسائل مهمی که کشورش و مردم‌اش را تا مغز استخوان درگیر می‌کند به‌سادگی نمی‌گذرد. نه‌تنها به‌سادگی نمی‌گذرد٬ که وظیفه خودش می‌داند بخش‌هایی از این تاریخ سیاسی را٬ ولو در قالب داستان٬ برای نسل‌های بعد از خودش به یادگار بگذارد. «پشت درخت توت» داستان خانواده ساده‌ای است که مردش٬ سیروس٬ معلم روستایی نزدیک تبریز است٬ معلمی که کارش آگاه کردن بچه‌های ده است٬ با آموزش آن‌ها٬ با تشویق‌شان به هرگز ترک نکردن عادت کتاب‌خوانی٬ انگار که صمد بهرنگی دیگری باشد برای بچه‌های کلاس‌اش. داستان از جایی شروع می‌شود که نیروهای امنیتی درصدد دستگیری سیروس هستند و او راهی نمی‌بیند جز آن که از خانه و کاشانه و شهر و خانواده‌اش دور شود٬ دور شدنی که بازگشتی برایش معلوم نیست. از این پس٬ زنِ خانواده می‌ماند و دو فرزند پسرش که هم باید برای‌شان مادری کند و هم پدری٬ هم نترسد و سکوت کند و هم از خود و خواسته‌هایش بگذرد٬ مبادا خاری به دست بچه‌هایش برود. منتقدها یا اساتید کلاس‌های داستان‌نویسی٬ تحلیل داستان و دوره‌های نویسندگی خلاق می‌گویند٬ بهتر است از نوشتن داستان‌هایی که نویسنده در داستان حضور دارد و با شخصیت‌های داستان‌اش درگیر می‌شود پرهیز کرد. اما نویسنده رمان «پشت درخت توت» برای این که در این بند گرفتار نشود٬ ترفند جدیدی دارد. شخصیت نویسنده این داستان سال‌ها است نتوانسته رمان‌اش را تمام کند و شخصیت‌های داستان‌اش را سال‌ها است پا در هوا رها کرده. برای همین٬ این بار از شخصیت‌های رمان‌اش که مهمان ناخوانده خانه‌اش هستند می‌خواهد داستان زندگی‌شان را خودشان بنویسند و آن‌ها هم داستان زندگی‌شان را جوری پیش می‌برند که هرگز به خیال خود نویسنده هم نمی‌رسیده. «پشت درخت توت» داستان آرمان‌خواهی آدم‌هایی است که آرمان‌هایشان برای آدم‌های دیگری تبلور پیدا می‌کند. آدم‌هایی که مبارزه می‌کنند٬ از جان و مال و خانواده خود می‌گذرند٬ دور از خانه و خانواده پیر می‌شوند و در نهایت در تنهایی می‌میرند. آرمان‌خواهانی که ثمره آرمان‌‌خواهی‌شان مرگ است و عزلت و خانواده‌‌هایی تنها و بی‌‌کس. این کتاب سال ۱۳۸۸ برای چاپ به نشر چشمه سپرده شد که بدون عنوان هیچ دلیلی غیرقابل چاپ اعلام شد.

 

این کتاب در تاریخ ۲۱ آبان ماه ۱۳۹۲ (۱۲ نوامبر ۲۰۱۳) منتشر شده است.

نظر شما درباره کتاب:

نظر شما ثبت شد و پس از بررسی مدیریت سایت منتشر خواهد شد.

  • نقیب

    با کمال میل و علاقه از این کتاب حمایت میکنم
    16 اوت 2013، ساعت 13:07 پاسخ
  • امید

    به امید انتشار این کتابیم.
    20 اوت 2013، ساعت 17:02 پاسخ
  • administer

    امید جان ممنون از تو این کتاب همچنان منتظر حمایت‌های شماست تا بتواند به مرحله انتشار برسد. اگر شما هم خبر این کتاب بین دوستان خود همخوان کنی لطف بزرگی کرده‌ای. تشکرنوگام
    20 اوت 2013، ساعت 17:06 پاسخ
  • نسترن

    ما حمایت می‌کنیم، شمام اگه می‌شه یخده زمان حمایت رو بیشتر کنید:)
    28 اوت 2013، ساعت 11:48 پاسخ
  • administer

    تشکر از شما نسترن جان.
    28 اوت 2013، ساعت 12:49 پاسخ
  • رها

    مگر ما نبودیم که دل‌مان از سانسور ظالمانه‌ی وزارت فخیمه‌ی تزویر و فشار اسلامی پر بود؟ این کتاب را ارشاد و مرشدین «غیرقابل چاپ» اعلام کرده‌اند و حالا ما مثلن آزادی‌خواهان حاضر نیستیم همان مبلغ پشت جلد کتاب را بپردازیم تا کتاب چاپ شود؟ شرم‌آور است.حداقل همان‌ مبلغی که برای یک کتاب می‌پردازید را در فرصت اندک باقی‌مانده در اختیار نشر نوگام بگذارید. از من که ۷سال خبرنگار ادبیات بوده‌ام و ۳۰سال عاشق ادبیات، قبول کنید که ارزشش را دارد. رمان قبلی احمدپوری از بهترین‌های ادبیات فارسی سال‌های اخیر بود. این کتاب را برادران ارشاد ممنوع‌الچاپ کرده‌اند، حالا ماییم که باید از همین روزنه‌ی کوچکی که برای تنفس هوای آزاد ایجاد شده حمایت کنیم.مگر همین احمد پوری نبود که باعث شد ما پابلو نرودا و آنا آخماتووا بخوانیم؟ به عشق‌مان بگوییم «هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه؟» حالا فقط ۳۳نفر حاضر شده‌اند اندکی پول بپردازند برای این کتاب؟ این همه خرج زیورآلات و لباس و رستوران و سیگار و مشروب می‌کنیم،‌ بعد زورمان می‌‌آید چندهزار تومن ناقابل در اختیار این پروژه بگذاریم؟ یا منتظریم دیگران بپردازند و بعد که چاپ شد مجانی دانلود کنیم؟
    28 اوت 2013، ساعت 18:09 پاسخ
  • نیلوفر

    با کمال میل حمایت می‌کنم :)
    28 اوت 2013، ساعت 21:12 پاسخ
  • نسترن

    خوب الان چی میشه؟ یعنی به خاطر ۲۰۰ پوند چاپ نمیشه؟
    30 اوت 2013، ساعت 19:43 پاسخ
  • علی livhfd

    این کتاب قراره منتشر بشه یانه؟اگه منتشر میشه کی قراره؟راجع به کتابایی که تو نوبت هستن هم یه اطلاعی بدید لطفا
    1 اکتبر 2013، ساعت 22:31 پاسخ
  • مدیر نوگام

    علی عزیز، این کتاب در مراحل ویرایش نهایی قرار دارد و به زودی منتشر خواهد شد.
    2 اکتبر 2013، ساعت 8:19 پاسخ
  • آزاده

    ما كه هنوز منتظريم
    4 اکتبر 2013، ساعت 17:58 پاسخ
  • administer

    آزاده عزیز کتاب در مراحل نهایی ویرایش است و باید توسط نویسنده محترم هم بازخوانی شود. به زودی انتظار به پایان می‌رسد و کتاب منتشر خواهد شد. سپاسنوگام
    5 اکتبر 2013، ساعت 2:56 پاسخ
  • عبدالولی

    کتاب را چطور دانلود کنیم
    28 اکتبر 2013، ساعت 13:32 پاسخ
  • ویراستار نوگام

    دوست عزیز٬ کتاب هنوز منتشر نشده است. به‌محض این که کتاب منتشر شد٬ خبرش را هم این‌جا و هم در صفحه فیس بوک نوگام اعلام می‌کنیم.
    28 اکتبر 2013، ساعت 15:03 پاسخ
  • میهمان

    سلام. موفق باشید.
    13 نوامبر 2013، ساعت 7:54 پاسخ
  • مینا

    براتون آرزوی موفقیت میکنم. ممنونم بابت کتاب خوبتون :)
    13 نوامبر 2013، ساعت 16:19 پاسخ
  • Rahel

    Thanks for adding your book here to download.
    13 نوامبر 2013، ساعت 19:36 پاسخ
  • سمیه

    ممنون از زحمات شما با کمال میل حمایت می کنم.
    13 نوامبر 2013، ساعت 22:25 پاسخ
  • مدیر نوگام

    ممنون سمیه عزیز
    14 نوامبر 2013، ساعت 10:10 پاسخ
  • علیرضا صادقی

    قطعه ای دیگر از جواهر کان معرفت درخشید
    15 نوامبر 2013، ساعت 9:29 پاسخ
  • م.جواد

    این رمان بخشی از رنج وآرمان ما و بسیاری دیگه هست یا بخشی از تاریخ رنج وآرمان ما و بسیاری دیگه ..خوندن ودوباره خوندنش کمک میکنه انسان بهتری باشمواقعا ممنونم آقای پوری عزیز
    18 نوامبر 2013، ساعت 7:36 پاسخ
  • فرهین رام

    درود بزرگواردستان سبزت بی بلا باد.امید که موفق باشی و پیروزاندیشه آزاده ات پاینده
    18 نوامبر 2013، ساعت 17:26 پاسخ
  • طلعت مهدوی

    رمان اولی اقای پوری هنوزهم درذهنم امدورفت میکند .رمان جدیدبااین معرفی بایدخیلی جذاب وارزشمندباشد .من اذری هستم وفضای اذری داستان راسریعترمیخواهم مطالعه کنم .هرکاری درجهت حمایت ازنویسنده گرانقدروکتابشان لازم است رابفرمایید تابادل وجان انجام دهم .
    25 نوامبر 2013، ساعت 21:20 پاسخ
  • administer

    خانم مهدوی عزیز سلام و تشکر از لطف شمابهترین راه کمک به کتاب و نویسنده آن است که خبر انتشار این کتاب را به دوستان خود برسانید. در فیسبوک به اشتراک بگذارید یا در وبلاگ خود مطلبی درباره‌اش بنویسید یا به دوستانتان ایمیل کنید.اگر هم مایلید برای حمایت از نویسنده، به عنوان قیمت پشت جلد، مبلغی را برای کتاب اهدا نمایید. در ستون سمت چپ بخش می‌خواهم از این کتاب حمایت کنم، انتخاب کنید داخل ایران هستید یا خارج ایران و سپس پرداخت را انجام دهید. با تشکرنوگام
    26 نوامبر 2013، ساعت 10:31 پاسخ
  • ویراستار نوگام

    دوست عزیز٬ اگر منظور شما فرستادن کتاب به آدرس ای‌میل‌تان است٬ برای گرفتن کتاب می‌توانید رجوع کنید به گزینه «دریافت کتاب» که بالای این صفحه سمت چپ است. می‌توانید با کلیک کردن روی هر دو گزینه٬ هم نسخه PDF و هم نسخه EPUB کتاب را دریافت کنید.
    10 دسامبر 2013، ساعت 10:09 پاسخ
  • arsalan

    khob ast
    14 دسامبر 2013، ساعت 9:03 پاسخ
  • رامتین

    من بعد از خواندن این کتاب تصمیم به حمایت از سایر آثار پر ارزش شما را گرفتم هرجا کتابی بود در مورد مسایل سیاسی و کتابهایی که در اینجا اصطلاحا غیر مجاز نامیده میشود من را بی خبر نزارید
    20 دسامبر 2013، ساعت 17:55 پاسخ
  • monir

    it is a good book
    3 ژانویه 2014، ساعت 13:28 پاسخ
  • شهرام

    موفق باشی
    1 آوریل 2014، ساعت 21:39 پاسخ
  • رضابيغم

    بسيارممنونيم از شما بخاطر شناساندن اين كتاب
    3 آوریل 2014، ساعت 10:06 پاسخ
  • امیــــد

    این کتاب داستان وقصه هابرای دختران خوبه
    3 آوریل 2014، ساعت 10:07 پاسخ
  • naqib

    man ta bhal masle aenktab ziba wa gap hae shirin nadida bodam
    4 آوریل 2014، ساعت 4:19 پاسخ
  • نقیب

    با کمال میل و علاقه از این کتاب حمایت میکنم
    4 آوریل 2014، ساعت 4:23 پاسخ
  • naqib

    دوست عزیز٬ اگر منظور شما فرستادن کتاب به آدرس ای‌میل‌تان است٬ برای گرفتن کتاب می‌توانید رجوع کنید به گزینه «دریافت کتاب» که بالای این صفحه سمت چپ است. می‌توانید با کلیک کردن روی هر دو گزینه٬ هم نسخه PDF و هم نسخه EPUB کتاب را دریافت کنید. . ویراستار نوگام
    4 آوریل 2014، ساعت 4:25 پاسخ
  • سحر

    خوشحال میشم بخونمش من این نوع داستان هارو دوست دارم
    12 آوریل 2014، ساعت 12:29 پاسخ
  • ماندانا داورکیا

    به استاد ارجمندم تبریک میگویم و همواره موفقیتهای پی در پی برای شما آرزو دارم.
    29 آوریل 2014، ساعت 10:44 پاسخ
  • همایون

    چه لذتی بردم من از این رمان . شیر مادر حلال.
    17 ژوئیه 2014، ساعت 10:38 پاسخ
  • احمد فواد امیری

    واقعآ لذت بخش بود
    25 اوت 2014، ساعت 7:52 پاسخ
  • علی صادقی

    سلامخسته نباشیددر پروفایل آقای پوری اسمی از کتاب ( سمفونی مردگان ، ضجه ی زندگان ) ندیدم و خیلی تعجب کردم . یا شاید من اشتباه می کنم و این شاهکار نقد و نظر نوشته ی کس دیگری است ؟ از ارزشمندترین کتاب های نقد و تحلیل که تا کنون دیده ام یکی همین کتاب بود . ارادتم به این کتاب و نویسنده ناگفتنی است . پیامک های طولانی را که یکی از دوستان حین خواندن این کتاب ، از آن گلچین می کرد و می فرستاد هنوز روی گوشی دارم . خوشحالم که این صفحه را دیدم . کاش امکان آن بود که این کتاب هم با موافقت استاد ، روی سایت گذاشته می شد . د رهر صورت خسته نباشید و دست مریزاد عرض می کنم خدمت استاد . برای ایشان سلامت و نشاط و طول عمر و برای قلمشان قدرت و توان آرزو می کنم .
    17 فوریه 2015، ساعت 12:19 پاسخ
    • ویراستار نوگام

      دوست عزیز، ما با عنوان «سمفونی مردگان یا تراژدی زندگان» مطلبی پیدا کردیم به قلم خانم نیلوفر شیدمهر که در مجله «زن روز» در تاریخ اردی‌بهشت ۱۳۶۹ چاپ شده. کتابی با عنوانی که شما گفته بودید، پیدا نکردیم. اگر نویسنده این کتاب را پیدا کردید٬ ممنون می‌شویم ما را هم در جریان بگذارید.
      18 فوریه 2015، ساعت 0:53 پاسخ
  • ajmal farmand

    از اینکه کتاب های خوب و موثر را در دسترس عامه قرار میدهید نهایت ممنون و مشکور شما .
    12 ژوئیه 2015، ساعت 5:13 پاسخ

احمد پوری

در ۲۳  فروردین ۱۳۳۲ پدرم، کارمند ۳۰ ساله دارایی تبریز که علاقه بسیاری به کتاب خواندن و ادبیات داشت صاحب دومین پسر شد که من بودم. به یاری او بود که خیلی زودتر از بچه های همسن خود به کتاب خوانی پرداختم اما تا خواستم از او بیشتر یاد بگیرم و پا به پایش بروم مرا که ده سالم بود با مادرم و پنج بچه دیگر  گذاشت و به خواب ابدی رفت . باقی راه را باید خود در این برهوت می رستم بی دست هیچ پالیزبان. روزگار کودکی و نوجوانی به بازی و کار و درس خواندن و کتابخواری …


بیشتر بخوانید