اوکراین به روایت ادبیات
شرح عکس: گنبدهای طلایی کلیسای جامع میخاییلوفسکی در اوکراین
مطلبی که میخوانید ترجمه و خلاصه شده این مطلب است.
اگر نگراناید که نتوانستهاید از بحرانی که در اوکراین اتفاق افتاده سردربیاورید، چون آثار نویسندههای اوکراینی را نخواندهاید، اینجا تعدادی کتاب هست که میتوانید بروید سراغشان تا از این ماجرا بیشتر سردربیاورید. آثار این نویسندهها، که همگی به این قلمرو اختصاص دارند، بینشی برای درک روح آنچه در این کشور میگذرد به شما میدهند.
«نفوس مرده» نوشته نیکلای گوگول، ترجمه کاظم انصاری (۱۸۴۲)
هجویهای در مورد بوروکراسی تزاری و فساد مالی نوشته یکی از پدران ادبیات روسی. نابوکف گفته: «همه ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم.»
«در چشم غربی» نوشته جوزف کنراد، ترجمه احمد میرعلایی (۱۹۱۱)
کنراد، که در بردیچف -جایی که اوکراین لهستانی نامیده میشود- به دنیا آمد، بعدها به تابعیت بریتانیا درآمد، اما خودش را لهستانی میدانست. این کتاب هم مثل «مامور مخفی» داستان جاسوسها و تروریستها است با این تفاوت که در روسیه و سوییس میگذرد.
«گارد سفید» نوشته میخاییل بولگاکف، ترجمه نرگس قندچی (۱۹۲۵-۲۶)
بولگاکف، که به رمان «مرشد و مارگریتا» معروف است، رمان و نمایشنامه گارد سفید را که در کییف بعد از انقلاب روسیه میگذرد در مورد تغییرات پشتپرده رژیم اوکراین نوشته که انگار در موازات با پیشرفتهای اخیر این کشور است.
«مارش رادتسکی» نوشته جوزف روث (۱۹۳۲)
روث، که اهل گالیسیا است، از تجربه سه نسل از یک خاندان استفاده کرده تا داستان زوال امپراطوری اتریش را بنویسد، از سال ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۲ و این روند را در ادامه این رمان تا دوره نازیها ادامه داده است.
«ماریا» نوشته آیساک بابل (۱۹۳۵)
آیساک بابل، که هم داستان کوتاه مینوشت و هم روزنامهنگاری میکرد، اهل اودسا بود. او از این که مستقیم از اتحاد جماهیر شوروی انتقاد کند اجتناب میکرد تا زمانی که این نمایشنامه را نوشت که در مورد فساد و قربانیان این سیستم است و برای اجرا برنامهریزی شد بود، ولی اجرایش ممنوع شد.
«فضانوردان» نوشته استانیسلاو لم (۱۹۵۱)
لم این رمان اتوپیایی را در سال ۲۰۰۰ تصور میکند که ارمغان کمونیسم و دانش کمونیستی است. لم، که در شهر لوو اوکراین به دنیا آمده، بعدها ایدهاش را کودکانه خواند و به کارهای غیرسیاسیاش در رمانهای علمیتخیلیاش پرداخت.
«مرثیه» سروده آنا آخماتووا (۱۹۶۳)
شاعر، كه خودش نزدیک اودسا به دنيا آمده، در دهه ۳۰ شروع كرد به ثبت ترس و وحشت دوره استالين (دورهای كه جان بسیاری از نزديكاناش را گرفت)، اما شاعر بعد از این که دوره استالین تمام شد، تازه توانست مرثیه را خارج از کشور چاپ کند.
«مصیبت به روایت جیاچ» نوشته کلریس لیسپکتر (۱۹۶۴) و «ساعت ستاره» (۱۹۷۷)
لیسپکتر بچه بود که والدیناش به برزیل مهاجرت کردند. درست است که هیچوقت نقش سیاسی نداشت، اما در تظاهرات ضد دولتی شرکت میکرد. این دو اثر بهترتیب داستان زندگی زنی ثروتمند و حروفچینی زاغهنشین است که بهخوبی جامعه طبقاتی را ترسیم میکند.
«گزارش از شهر محصور» سروده زیبگنیف هربرت، ترجمه محسن عمادی (۱۹۸۳)
این شعر که در يكی از رمانهای دان دلیلو بهاش اشاره شده، يكی از بهترين كارهای شاعر است كه كريگ رين، شاعر انگلیسی، دربارهاش گفته، از سر جايزه نوبل زياد است، «ماهيت و لحن و شعر نشان میدهد او مخالفخوان است. شعر او ساخته شده تا خواب راحت ما را به هم بزند و پريشانمان كند.
«سوییت فرانسوی» نوشته ایرن نمیروفسکی، ترجمه مهستی بحرینی (۲۰۰۴)
والدین ایرن در سال ۱۹۱۷ از کییف به فرانسه گریختند؛ جایی که ایرن نویسنده شد. اما شاهکارش که دو کتاب اولاش باشد و اوایل دهه ۴۰ نوشته شد و حماسهای در باب جنگ جهانی دوم است، ۵۰ سال بعد از مرگاش در آشوویتس معروف شد.
اوکراین به روایت ادبیات: