چهار گروه نویسنده در دنیا - نویسندههای به ظاهر مرده
متفرقه
مطلبی که در زیر میخوانید ترجمه و خلاصه این مقاله است.
در مطالب قبلی توضیح دادیم که چرا فقط چهار گروه نویسنده در دنیا وجود دارد و درست است که عجیب به نظر میرسد، اما نویسندههای مرده و موفقی داریم که لازم نیست برای فروختن آثارشان زحمت بکشند و از خودشان مایه بگذارند، چون درواقع مردهاند و دیگر کاری از دستشان برنمیآید. اما دسته دیگری هم وجود دارند که از این گروه هم عجیبتر هستند، اینها نویسندههای به ظاهر مرده هستند. ترسناکترین گروه نویسندهها در این دستهبندی همینها هستند.
نویسندههای به ظاهر مرده «نویسندههای زامبی» هم نامیده میشوند. آنها نمردهاند، اما جوری در زندگی پرسه میزنند که انگار روحی در بدن ندارند، مدام ناله و شکایت میکنند و روح زندگی را از کالبد ناشرانی که با آنها کار میکنند بیرون میکشند. این نویسندهها از آن جهت مردهاند که تلاشی برای تاثیر گذاشتن در بازار فروش کتابهایشان نمیکنند، نسبت به پیشرفت کتابشان بیتفاوتاند و اجازه میدهند فروش کتابشان تنزل کند.
بعضی از این نویسندههای زامبی چاپ قبلی کتابهایشان خیلی هم موفق بوده، اما این موفقیت وقتی به تنبل شدن این نویسندهها ختم شود، وجه منفی هم پیدا میکند و باعث میشود خودبینی این نویسندهها خلاقیت و آرزوهایشان را بر باد بدهد. بخش دیگری از نویسندههای این گروه هم نویسندههای ناموفقی هستند که از تلاش کردن خسته شدهاند و خودشان را انگار بازنشسته کردهاند. نویسندههای این گروه حتی ممکن است به نوشتن هم ادامه دهند، اما انرژیشان برای نوشتن و بازاریابی کم است. نویسندههای زامبی از منابع مالی ناشران و کارکنان انتشاراتی که با آن کار میکنند تغذیه میکنند و باعث از بین رفتن آنها میشوند، چون خودشان چیزی برای باز گرداندن به آنها ندارند.
تجربه به من ثابت کرده، بهتر است نویسندههای به ظاهر مرده را به دنیای مردهها واگذار کرد. من کمتر نویسندهای را در این گروه دیدهام که تغییر خارقالعادهای بکند و زندگی حرفهایش را دوباره زنده کند. در عوض، این نویسندهها یکجور بیقیدی را پیشه میکنند که به سرنوشتشان تبدیل میشود، به جای این که سراغ دیگران بروند و ازشان توصیه بخواهند و رویهشان را تغییر دهند.
میتوان اسبی را سر چشمه برد، اما نمیتوان او را مجبور به آب خوردن کرد. در مورد نویسندههای زامبی هم میتوانید بهشان توصیه کنید که چهطور پیشرفت کنند، اما نمیتوانید آنها را مجبور به اجرای این توصیهها کنید. موفق ماندن نیاز به انگیزهای درونی دارد.
اگر امید چندانی برای نویسندههای زامبی وجود ندارد، خب ناشرها چه کار باید بکنند؟ باید جوری با آنها رفتار کنند که انگار واقعا مردهاند. وقتی ناشری با نویسندهای قرارداد دارد که خودش را به مردن زده، هر جور زحمت کشیدنی برای این نویسنده بیفایده است. تاکتیکها را تغییر بدهید و بروید سراغ استراتژیهای بخش نویسندههای درگذشته. نویسندههای زامبی را به حال خودشان رها کنید تا بیشتر از این برای وقت و منابع شما بار بزرگتری نشدهاند.
نتیجهگیری:
این سری مطالب در این بلاگ توضیح داد که چهار گروه نویسنده در دنیا وجود دارد و این که شیوه درست برای برخورد با هر کدام از این گروه کدام است. حواستان به این سوالها هم باشد:
۱. چند درصد از هر کدام از این گروهها را در نشرتان دارید؟
۲. آیا در یکی از این گروهها بیشتر از باقی گروهها با مشکل مواجه هستید؟
۳. آیا تعداد نویسندههای زامبی که از منابع انتشاراتیتان تغذیه میکنند زیاد است؟
۴. آیا دارید سرمایهگذاری میکنید که به بالا رفتن نویسندههای موفقتان کمک کنید؟
نیمی از این جنگ به این مسئله اختصاص دارد که نویسندههایتان را طبقهبندی کنید و چشمانداز درستی برایشان ترسیم کنید. تا زمانی که نویسندهها مشتاق کمک کردن هستند، میتوانند برای کمک به بالا رفتن میزان فروش آثارشان آنها را آموزش داد. همه نویسندهها نمیتوانند پرفروش باشند، اما مهم است که انتشاراتیتان را گسترش دهید.
در هر حال، دو جور ناشر روی زمین وجود دارد: آنهایی که با وجود آمازون در آینده جان سالم بهدر میبرند و آنهایی که از این رقابت جان سالم بهدر نمیبرند. حمایت از نویسندههایتان با سرمایهگذاری روی تواناییهایشان که در بازار فروش هم سربلند باشند، سلاح مخفی شما است برای زنده ماندن و پیش رفتن، فارغ از این که آمازون چه کار کند. نویسندههای موفق نویسندههای هستند که نزدیکترین رابطه را با خوانندههایشان دارند و نویسندهای که قلب خوانندهها را تصاحب کرده است، بازار فروش را هم از آن خودش میکند.
حالا دیگر میدانید چند گروه نویسنده در دنیا وجود دارد. شما میخواهید چه جور ناشری باشید؟
چهار گروه نویسنده در دنیا - نویسندههای به ظاهر مرده: