«از نویسنده-ناشر شدن چیزهای زیادی یاد گرفتم»
مطلبی که در زیر میخوانید خلاصه و ترجمه شده این مقاله است.
بعد از این که هیچ ناشری در انگلستان حاضر نشد با تریسی بلوم برای رمان اولاش قرارداد ببندد، تریسی تصمیم گرفت این کار را خودش بهتنهایی انجام بدهد. یک هفته بعد، کتاب تریسی در فهرست پرفروشترینهای کتابخوان الکترونیکی کیندل بود. آنچه میخوانید توصیههایی است که تریسی بلوم به کسانی کرده که میخواهند خودشان کتابهایشان را چاپ کنند.
چه طور شد که تصمیم گرفتید خودتان کتابتان را چاپ کنید؟
«هیچ کس سهشنبه سکس نداشته» را زمانی نوشتم که به خاطر کار همسرم مجبور شده بودیم برویم کانِتیکت، آمریکا. کارم را رها کرده بودم، رفته بودم به یک کشور دیگر با بچهای که تازه به دنیا آورده بود و از ته دل میخواستم تغییری در این شرایط بدهم. برای همین رفتم به کلاس شبانه نویسندگی خلاق و یک سال بعد اولین رمان کمدی-رمانتیکام را نوشتم، آن هم بعد از ظهرها، بیشتر وقتهایی که پسرم چرت میزد. در کمال تعجب، خیلی زود کارگزاری برای رمانام پیدا شد و پشتاش درخواستهایی برای چاپ کتاب خارج از کشور از راه رسید. اما با وجود این که نظرات خوبی در مورد کارم وجود داشت، هیچ ناشر انگلیسی برای چاپ کتابام پا پیش نگذاشت. وقتی دیدم این شیوه چاپ دارد برای خودش اعتباری پیدا میکند، به خودم گفتم وقتاش رسیده خودم بهتنهایی دست به کار شوم.
داستان کتاب در مورد چیست؟
داستان «هیچ کس سهشنبه سکس ندارد» داستان یک رابطه یکشبه است که برای خودش تبدیل میشود به هرج و مرج. این رمان کمدی-رمانتیکی است درباره هم زنها و هم مردها و از زاویه دید هر دو نوشته شده.
با ویراستار و طراحی هم برای کتابات همکاری کردهای؟
با ویراستار کار کردهام و اعتقاد دارم کار کردن با ویراستار واقعا ضروری است، با کسی که کار تو را به عنوان خواننده بخواند، نه به عنوان نویسنده. برای خودش مهارتی است که توصیه سازنده این آدمها را به چیزی برگردانی که با چیزی که تو در مقام نویسنده سعی میکنی با آن ارتباط برقرار کنی در تضاد است. بخشی از لذت نویسنده-ناشر بودن این است که میتوانی طراحی جلد کتابات را خودت کنترل کنی. خیلی میترسیدم که توی بازار کتابهای زنان گرفتار همان طرح جلدهای همیشگی بشوم و همان راهی را بروم که دیگران رفتهاند... من فکر میکنم یکی از فرصتهای نویسنده-ناشر بودن این است که میتوانی ریسک بیشتری بکنی و قالبهایی را که در شیوههای سنتی نشر تثبیت شدهاند بشکنی.
تصمیمی که خودتان شخصا برای چاپ کتابتان به این شکل گرفتید، واقعا تاثیرگذار بود؟
بله، کل فرآیند واقعا تاثیرگذار بود. من سه ماه وقت صرف تحقیق و آماده کردن کتابام کردم و خوشحالام که این کار را کردم. حالا دیگر میدانم سروته این ماجرا چیست و راستاش این است که الان احترام بیشتری قائلام برای کاری که ناشرها انجام میدهند...
کار کردن روی عنوان کتاب، جلد کتاب، توضیحات کتاب، قیمت، زمانبندی، بازاریابی خیلی خوشایند است، مخصوصا وقتی تصمیمات را گرفتهای که نویسنده باشی، آن هم برای این که عاشق نوشتن هستی... دیدن این که رمانام اولین کتاب فهرست پرفروشهای کیندل شد و همان جا هم ماند، واقعا از ته دل راضیام کرد و این کاملا به خاطر تصمیم کلیدیای بود که گرفته بودم. نمیخواهم خودم را به این زودی بازنشسته کنم.
نقاط مثبت نویسنده-ناشر بودن چیست؟
آن قدر چیزهای زیادی در مورد این صنعت یاد گرفتهام و آن قدر این چیزها مهارت و دانشام را بالا برده که فقط به قویتر شدن آینده حرفهایم کمک کرده. فکر نمیکنم اگر به شیوه سنتی کارم را چاپ کرده بودم، این اندازه ازش یاد گرفته بودم. این شیوه چنان فرصتهایی در اختیار کسانی که کار اولشان را خودشان چاپ میکنند قرار میدهد که نسبت به شیوه سنتی واقعا نایاب است. اگر این کار را نمیکردم، رمانام توی انگلستان روی زمین میماند...
و معایب این کار چیست؟
این کار خیلی وقت آدم را میگیرد. اگر میخواهی این پروسه را درست انجام بدهی، نباید عجله کنی، زمان گذاشتن برای بازاریابی کتاب واقعا وقتی را که باید برای نوشتن کنار بگذارید، از شما میگیرد.
این کار را دوباره انجام میدهید؟
بله، دارم انجام میدهم. کتاب دومام را هم منتشر کردهام. اصلا یکی دیگر از نقاط قوت نویسنده-ناشر بودن این است که شما میخواهید به سرعت باز هم این کار را انجام بدهید. حالا که کتابام اولین کتاب فهرست پرفروشها است و اسمام برای خوانندهها آشنا است، بهترین وقت است که دنبال کار بعدی باشم.
«از نویسنده-ناشر شدن چیزهای زیادی یاد گرفتم»: