چرا کتابهای الکترونیکی و کتابهای کاغذی از یک جنس نیستند؟
عکس از Brain Stauffe
مطلبی که در زیر میخوانید ترجمه و خلاصه شدهی این مقاله است.
خیلیها چنین فرض میکنند که تأثیر تحولات و پیشرفتهای عرصه فناوری بر نحوه کتاب خواندن افراد تنها جنبههای فرعی و ثانویه آن را در برمیگیرد. بر اساس این دیدگاه، متن کتاب، حکم روح آن را دارد و آنچه که متن روی آن نوشته میشود – اعم از کاغذ، پوست، لوح رُسی یا کیپو (مجموعهای از رشتههای به هم دوخته شده که سرخپوستان اینکا از آن برای نوشتن و محاسبه استفاده میکردند) – صرفا کالبدی فانیاند. به این ترتیب تنها تفاوت کتابهای الکترونیکی با دیگر کتابها این است که از قید و بند کاغذ و جوهر رها شده اند.
اما اگر جنبههای نوستالژیکی نظیر بوی کتاب، و همچنین گرایش مفرط به ابزار و وسایل الکترونیکی جدید را کنار بگذاریم، بحث در این زمینه جنبههای اساسی دیگری نیز دارد.
کتابهای الکترونیکی رابطه میان خواننده و متن را از دو جهت تغییر میدهند. رابطه خواننده و کتابهای کاغذی جنبه خصوصی قویتری دارد، و این کتابها نسبت به فضا، زمان و خوانندهشان پیوستگی دارند. اما این موضوع لزوما در مورد کتابهای الکترونیکی مصداق ندارد.
کتابهای الکترونیکی اطلاعات بسیاری را درباره عادات خوانندگان به دست میدهند: اینکه چه زمانی شروع به خواندن کتاب میکنند و چه زمانی خواندن را متوقف میکنند، سرعت خواندنشان چقدر است، کدام صفحهها را دوباره میخوانند یا نخوانده از آنها رد میشوند، و زیر کدام مطالب خط میکشند. این اطلاعات میتواند برای ناشران ارزش بسیار زیادی داشته باشد. مثلا اگر ناشری بداند که خوانندگان بعد از خواندن ۹۸ صفحه از یک رمان پلیسی، خسته میشوند و آن را کنار میگذارند، شاید به نویسنده توصیه کند که در نسخه دوم کتاب، حوادث مهم را که از صفحه ۱۱۰ به بعد اتفاق میافتند، قدری جلوتر بیاورد.
شناخت بهتر از خوانندگان به ناشر این امکان را میدهد که بتواند بهتر مخاطبان خود را هدفگیری کند. جیرون لانیر در کتاب جدیدش به نام "آینده مال کیست؟" میگوید شرکتهای بزرگ محصولات دیجیتالی حجم عظیمی از اطلاعات را درباره علایق و سلایق، و فعالیتهای اقتصادی ما جمعآوری میکنند. اما آیا میتوان از این اطلاعات برای تولید کتابهای "ویژه خوانندگان" استفاده کرد؟ البته چنین کتابهایی پیش از این هم در شکلی بسیار ابتدایی وجود داشته است. وقتی برادر کوچکترم پنج ساله بود، پدر و مادرم کتاب داستانی برایش خریدند که شخصیت اصلیاش با او هماسم بود و در محلهای همنام با محله ما زندگی میکرد. اینکه محصولاتی از این دست با پیچیدگی و ظرافت بیشتری به بازار عرضه شوند اصلا دور از انتظار نیست، و کتابها ممکن است هرچه بیشتر از قبل با ذائقه خوانندگان تطبیق داده شوند. در نتیجه ممکن است در آینده جواب سوال "آیا فلان کتاب را خوانده ای؟" یک "بله" یا "خیر" ساده نباشد، چون افراد مختلف، دیگر دقیقا یک کتاب واحد را نمیخوانند.
رابرت دارنتون، مدیر کتابخانه دانشگاه هاروارد یکی از طرفداران پر و پا قرص کتابهای کاغذیست. به عقیده او، اینکه گوگل یک نسخه از هر کتاب را به صورت دیجیتالی ارائه کند، کافی نیست، و این شرکت اگر میخواهد کیفیت بالای کار خود را نشان دهد، باید همه نسخههای موجود کتابها را عرضه کند. کتابهای کاغذی در واقع آثار هنری تمام و کمال عصر بازآفرینی مکانیکی هستند. خاصیت آنها این است که با همه خوانندگان برخورد یکسانی دارند، که این میتواند برای علاقهمندان به مساوات یک ویژگی مثبت باشد. به این ترتیب، با اینکه زمینه برای ارائه تفاسیر مختلف از کتابها همچنان باز میماند، گفتگو و تبادل نظر درباره آنها در چارچوب مشخص و توافق شدهای انجام میشود.
اما با گذشت زمان، ویژگیهای نظیر خصوصی بودن و پیوستگی ممکن است به کتابهای دیجیتالی هم تسرّی پیدا کند. مثلا شاید محدودیتها و امکانات جدیدی ایجاد شود که به واسطه آنها برخی کتابهای الکترونیکی تنها در برخی زمانها و مکانهای خاص قابل خواندن باشند، یا متن کامل برخی کتابها در اختیار هیچ خواننده واحدی قرار نگیرد. در چنین شرایطی ممکن است امکان داشتن تجربه و تفسیر واحدی از چنین کتابهایی وجود نداشته باشد.
درک ماهیت خاص کتاب باید ما را بر آن دارد که به ظرف و قالب یک نوشته اهمیت بیشتری بدهیم، چرا که بردن یک کتاب به قالب الکترونیکی ممکن است آن را به موجودی جدید و کاملا متفاوت تبدیل کند.
چرا کتابهای الکترونیکی و کتابهای کاغذی از یک جنس نیستند؟: