دشواریهای نشر دیجیتالی کتاب برای نویسندگان
متفرقه
مطلبی که در زیر میخوانید ترجمه و خلاصه شدهی مقالهای است از سایت روزنامه گاردین
به نمایش گذاشتن آثار در وبلاگها، پادکستها یا شبکههای اجتماعی خوب است، اما به چشم میانبر برای پیدا کردن مخاطب به آنها نگاه نکنید
دامین جی والتر در جایی نوشته بود که تکثیر بدون مجوز آثار دیگر مسئله روز بسیاری از نویسندگان نیست. البته منظور او این نبود که با سرقت یا تکثیر بدون مجوز آثار ادبی موافق است، بلکه میخواست بگوید، حالا که به هر حال این پدیده وجود دارد، نویسندگان میتوانند از مهمترین مزیت آن، یعنی امکان دسترسی به مخاطبان تازه، استفاده کنند.
باب لاک هم به نوعی با دامین والتر موافق است و میگوید، تکثیر بدون مجوز یک اثر، خالق آن را به مخاطبان بیشتری معرفی میکند و نویسندگانی که هنوز شهرت زیادی ندارند، از این طریق میتوانند نامی برای خود دست و پا کنند.
در این میان گزینه سومی هم وجود دارد و آن استفاده از مجوزهای سازمان کرییتیو کامنز (Creative Commons) است. در این سیستم، که از سال ۲۰۰۱ بهراه افتاده، سازمان غیرانتفاعی کرییتیو کامنز بر اساس نوع استفاده کاربران به آنها مجوز میدهد و برای هر استفادهای، از عکسبرداری گرفته تا تهیه پادکست کتاب، مجوز مخصوص آن را صادر میکند. به این ترتیب حق مالکیت معنوی بهصورت موردی و با انعطاف بیشتر اعمال میشود.
این سیستم مورد استفاده بسیاری از پادکستها است، اما با سیستم به اشتراک گذاشتن فایلها تفاوت دارد. در واقع، این سیستم تلفیقی است از برخی شیوههای سیستم نشر، بعضی عناصر پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مزیت سهلالوصول بودن MP3 را هم در خود دارد. ترکیب پادکستها و مجوزهای کرییتیو کامنز چارچوب خوبی برای کار نویسندگان فراهم میکند.
یک مثال موفق این کار اسکات سیگلر است. او اولین کتابش (رمانی علمی- تخیلی) را از طریق iPublish منتشر کرد. نسخه کاغذی این کتاب هم قرار بود به بازار بیاید، اما رکود اقتصادی ناشی از وقایع ۱۱ سپتامبر باعث شد ناشران از چاپ کتاب او منصرف شوند.
سیگلر در سال ۲۰۰۴ تصمیم گرفت کتابش را در قالب پادکست منتشر کند. او خیلی زود ۱۰ هزار مشترک پیدا کرد و توانست حمایت مخاطبانش را به انتشار نسخه چاپی کتاب هم جلب کند. حالا کمتر از یک دهه بعد از این کار، او ۱۰ عنوان کتاب نوشته که به چاپ کاغذی هم رسیده اند، اما همچنان کتابهای تازهاش را بهشکل پادکست عرضه میکند.خوانندگان او این امکان را دارند که نسخه اولیه کتاب را بشنوند یا بعد از بازبینی نهایی، نسخه چاپی آن را بخرند. اسکات سیگلر اولین نویسندهای بود که رمانش را بهشکل پادکست عرضه کرد و استقبال چشمگیر از کار او باعث شده نویسندگان دیگری هم به این کار تشویق شوند.
البته صرف استفاده از این روش موفقیت نویسنده را تضمین نمیکند و نباید از آن توقع معجزه داشت. برای مثال، جیسی هاچینز هم مجموعه رمانش به نام «پسر هفتم» را روی پادکست عرضه کرد و مثل سیگلر مخاطبان زیادی پیدا کرد. اما وقتی نسخه کاغذی این رمان به بازار آمد، از آن استقبال چندانی نشد.
بسیاری از نویسندگانی که در هر دو زمینه طعم موفقیت را چشیده اند، برای رسیدن به این موفقیت سالها صبر کرده اند. پادکست، وبلاگ یا نشر دیجیتالی صرفا راههای دیگری برای نشر آثارند و نه مسیر میانبُر. نویسندگانی که این راه را انتخاب میکنند، باید به یاد داشته باشند که صرف انتشار دیجیتالی کتاب، برای آن مخاطب ایجاد نمیکند و جذب مخاطب نهایتا وظیفه خود خالق اثر است.
نویسنده باید به وبسایتش رسیدگی کند و در شبکههای اجتماعی حضور داشته باشد. البته فعالیت در شبکههای اجتماعی نباید به تبلیغ برای کار خود خلاصه شود.
حسن نشر دیجیتالی این است که به نویسنده امکان انتخاب و کنترل روی اثرش را میدهد. البته ممکن است این امر به نظر بعضیها تهدیدی برای صنعت نشر بهحساب بیاید، اما در مجموع برای نویسندگان و خوانندگان و حتی ناشران تغییری مثبت است.
مخلص کلام این که چشم بهراه آینده صنعت نشر نباشید، که آینده مدتی است از راه رسیده است.
دشواریهای نشر دیجیتالی کتاب برای نویسندگان: