بقای نویسندگان در عصر شبکههای اجتماعی
عکس از peteoshea تحت مجوز کریتیو کامنز
مطلبی که در زیر میخوانید ترجمه و خلاصه شدهی مقالهای است از فلیسیا پراید در مدیاشیفت
در گذشته بسیاری از کسانی که نویسندگی را بهعنوان حرفه انتخاب میکردند، صرفا به نوشتن مشغول بودند، و توجه چندانی به جنبههای تجاری کار، از جمله بازاریابی و فروش نداشتد. در واقع رسیدگی به این مسائل، در حیطه کاری ناشران بود. اما این روزها، با تغییر ذائقه خوانندگان و گسترش استفاده از اینترنت، فروش بسیاری از کتابها کاهش پیدا کرده، و ناشران دیگر در فهرستشان جایی برای آنها در نظر نمیگیرند. این وضعیت باعث شده بسیاری از نویسندگان مجبور شوند خود دست به انتشار آثارشان بزنند. البته بعضی از آنها از اینکه رأسا کنترل کار را بدست میگیرند، خوشحالند. اما هر نویسندهای از پس رتق و فتق مسائل تجاری کار بر نمیآید. این مسأله باعث سرخوردگی بسیاری از آنها میشود، چرا که تخصصی در بازاریابی ندارند.
آینده کتاب موضوع بحث جدیدی نیست، اما چیزی که کمتر به آن پرداخته میشود، نقش و جایگاه نویسنده در آینده این صنعت است. با پیشرفت سریع فناوری و ابزارهایی که مردم برای خواندن آثار از آنها استفاده میکنند، هیچ بعید نیست که در آیندهای نهچندان دور، نویسنده دیگر تسلطی بر شکل و ساختار اثرش نداشته باشد، و خود داستان اثر، فرم و ساختار مناسب را دیکته کند. سرعت این تغییرات حتی برای برخی از موفقترین نویسندگان هم قابل هضم نیست. برای مثال دونا گرانت و ویرجینیا دیبری، که رمانهای مشترکشان در میان پرفروشترین آثار دو دهه اخیر بوده اند، در وبلاگشان رسما اعلام کرده اند که دستکم فعلا قصد نوشتن کتاب جدیدی را ندارند. آنها در این وبلاگ نامهای خطاب به خوانندگانشان منتشر کرده اند، و گفته اند: «اینترنت و آسانی انتشار آثار، خود مثل یک تیغ دولبه است. کار نویسندگی برای ما طاقت فرسا شده است. این روزها نویسنده خوبی بودن برای موفقیت کافی نیست. باید به موازات آن فروشندگی، بازاریابی و تبلیغات را هم یاد بگیرید و با همه دوست باشید! این کار برای ما خستهکننده شده، و فعلا قصد نداریم به آن ادامه دهیم.»
تغییر الگویی که در چارچوب آن نویسندگان از راه فروش آثارشان امرار معاش میکنند، بیدلیل نیست. در سالهای اخیر فروش کتاب، شکل یک علم تازه را بهخود گرفته است. فروش اینترنتی کتاب هم رواج زیادی پیدا کرده، و نسخه الکترونیکی بسیاری کتابها به بازار عرضه شده است. گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی هم ارتباط مستقیم نویسندگان را با مصرفکنندگان آثار، یا همان مخاطبان، بیشتر کرده است.
این افزایش ارتباط با مخاطب، و اجتماعی و تعاملی شدن حرفه نویسندگی، لزوما باب میل همه نیست. اتفاقا بسیاری از نویسندگان این حرفه را به این دلیل انتخاب میکنند که در آن نیازی به رابطه مستمر و مستقیم میان راوی داستان و خواننده آن وجود ندارد. البته این حرف به آن معنا نیست که همه نویسندهها از شبکههای اجتماعی و تماس با خوانندگان فراری هستند. اما کتاب نوشتن در ذات خود کاری یکنفره است، و فشار ناشی از تلاش برای کسب مهارت در جنبههای اجتماعی، کامپیوتری و بازاریابی بهراحتی میتواند نویسنده را از مسیر کار اصلی منحرف کند.
آشنایی با فناوری و نوآوریهای جدید یک ضرورت است. انتشار مستقیم آثار توسط نویسندگان هم علاوه بر تواناتر کردن آنها، این حرفه را دموکراتیکتر میکند. اما شایستگی یک نویسنده را نمیتوان بر اساس میزان فروش کتابها و طرفداران فیسبوکیاش سنجید. در این ارزیابی، محتوای اثر باید مهمترین معیار باشد.
پیشبینی آینده نویسندگی کار دشواریست، اما با ادامه شرایط فعلی، شاهد کاهش شمار نویسندگانی خواهیم بود که درآمد متوسطی از این حرفه دارند، و این خطریست که کل صنعت نویسندگی را تهدید میکند، چرا که این صنعت بدون نویسندگان وجود نخواهد داشت.
بقای نویسندگان در عصر شبکههای اجتماعی:
فروهر
به شدت موافقم...این روزا تمام الگو ها و معیارها عوض شدند...دیگه فقط محتوای اثر گویای کیفیت کار نویسنده هاست!