بازگشت به آرشیو

طاقچه‌ی کتاب دوستان نوگام در سال ۱۴۰۲

20 مارس 2024، ساعت 19:32

کتاب‌خوانی

به رسم هر سال، از دوستان و همکاران نوگام درخواست کردیم تا مهم‌ترین یا بهترین کتابی را که در سال گذشته خوانده‌اند، انتخاب کنند و معرفی کوتاهی برای مخاطبان نوگام بنویسند. دوستان هم محبت کردند و به دعوت ما پاسخ گفتند:

از منازعه‌ی فلسطین و اسرائیل تا فروپاشی اقلیمی در سه‌گانه‌ی مارگارت اتوود؛ از زندگی‌نامه‌ی اولگا اوینسکایا و تاثیر مستقیمش بر رمان مشهور دکتر ژیواگو تا شاهزاده و راهب پارسی دوره اشکانیان؛ از زن در ریگ روان تا کارکردهای ذهنی در جوامع عقب‌مانده؛ از تیمون آتنیِ شکسپیر تا خسرو خوبانِ دانشور و از استخوان‌های توکارچوک تا دوراهی‌های خانواده‌ی تیبو…

شما هم بهترین یا مهم‌ترین کتابی را که سال گذشته خوانده‌اید، همین‌جا پای همین پست برایمان بنویسید.

 

پیشنهاد اشکان بحرانی، مترجم کتاب «سکسوالیته»:

جنگ صدساله با فلسطین

رشید خالدی

مهم‌ترین کتابی که امسال خواندم کتاب جنگ صدساله با فلسطین: تاریخ تسخیر استعماری نوآبادنشین و مقاومت در برابر آن (The Hundred Years War On Palestine: A History of Settler Colonial Conquest and Resistance) نوشته‌ی رشید خالدی، مورخ آمریکایی-فلسطینی، متخصص مطالعات خاورمیانه و استاد کرسی ادوارد سعید در دانشگاه کلمبیاست. با توجه به فوران دیگربار فاجعه‌ در غزه در پنج ماه اخیر و واکنش‌های عمدتاً ناامیدکننده و گاه شرم‌آور کسر قابل توجهی از هموطنان و همزبانان، اهمیت این کتاب دوچندان است. خالدی در این کتاب، وضعیت فلسطینیان را در بافتار پروژه‌ی استعماری‌ای بررسی می‌کند که در بیش از یک سده‌ی گذشته خود را بر فلسطین و فلسطینیان تحمیل و بافت جمعیتی و ساختار سیاسی این سرزمین را دچار دگردیسی بنیادین کرده است. کتاب شامل مقدمه، شش فصل و فرجام سخن است و بزنگاه‌های این کشمکش صدوچندساله را در قالب شش اعلان جنگ، در کنار تاریخ خانوادگی نویسنده و مشاهدات شخصی او زیر ذره‌بین می‌برد. خواندن این کتاب برای من کمک بزرگی بود به بهتر کردن درکم از فاجعه‌ای که دهه‌هاست گریبانگیر فلسطینیان است.

*ترجمه‌ی فارسی این کتاب به زودی با اجازه‌ی رسمی نویسنده در نشر نوگام منتشر می‌شود.

 

پیشنهاد معین کنعانیان، نویسنده‌ی نمایشنامه‌ی «باغ بهشت»:

زندگی و زمانه‌ی مایکل ک

 جی. ام. کوتسیا

زمانه‌ی مایکل در میانه‌ی سلطه‌ی حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی و درگیری و جنگ داخلی با شورشیان می‌گذرد و زندگی مایکل. او زندگی فقیرانه‌اش را رها می کند تا مادرش را به روستای زادگاهشان بازگرداند. این که در این مسیر چه اتفاقی برای مایکل می‌افتد را باید بخوانید اما جدای از مفاهیم و درون‌مایه، آنچه زندگی و زمانه‌ی مایکل ک را خواندنی می‌کند سبک و ساختار است داستانگویی باحوصله، دقیق، جذاب و پر کشش شما را با خود همراه می‌کند.

 

پیشنهاد مصطفی رضیئی، مترجم مجموعه نمایشنامه سه‌گانه مقاومت:

سه‌گانه «آدم خله» 

مارگارت ات‌وود

همین تازگی‌ها با دوستم صحبت از مارگارت ات‌وود بود. نویسنده، شاعر، متفکرِ برجسته کانادایی که در ایران با «قصه ندیمه» (یا کلفت) شناخته می‌شود. آن هم بعد اینکه سریالش ساخته شد و خیلی‌ها در اولین نگاه گفتند چقدر شبیه به ایران است. بعدها فهمیدیم ایران و مصیبت جمهوری اسلامی بر زندگی ما، یکی از الهام‌های نوشتن روایت زنی شده که به‌ناگهان چهارچوب اجتماعش نابود می‌شود و او نه تنها دیگر نمی‌تواند بر بدنش تصمیمی بگیرد، بلکه همه‌چیز را از او گرفته‌اند. او باید خودش را پس بگیرد و برای رسیدن به این هدف، باید همه‌چیز را پس بگیرد.

دوستم می‌گفت ات‌وود نه آینده، بلکه گذشته را می‌نویسد. نگاه می‌کند به آنچه دیده‌ایم و از دل آن جهان تازه‌ای بیرون می‌کشد. سه‌گانه «آدم خله» (the MaddAddam trilogy) را در گذر امسال گوش کردم و نمی‌دانم کتاب‌ها به فارسی هم کار شده‌اند یا خیر. دورم از ایران، خیلی دورتر از بازار کتاب فارسی‌زبان. 

 سه‌گانه با رمان «اوریکس و کریک» (Oryx and Crake) شروع می‌شود. رمان در ۲۰۰۲ میلادی منتشر شده اما انگار زمان حال خود ما است: مولتی‌میلیاردرهایی که نمی‌دانند با پول خود چه می‌کنند اما در توهم آینده‌ای متزلزل، در حال ساخت اقامتگاه‌های زیرزمینی و محافظت شده از فروپاشی اقلیمی (شامل بر تغییر اقلیم، انوع آلودگی‌ها مانند آلودگی پلاستیک، آلودگی خاک، آب و هوا، ششمین عصر انقراض بزرگ که شاهدش هستیم و مانند آن) باشد. 

نمی‌خواهم قصه را لو بدهم اما بگویم که فریبی ساده جهانی متفاوت خلق می‌کند. مخاطب لبریز از امیدواری از کتاب جدا می‌شود تا در جلد دوم، دهانش از بهت باز بماند. «سال سیل» (the Year of the Flood) که در ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد، روایت یک سیل است که گذشته، اما هنوز جزیره‌هایی کوچک از حیات در آن بازمانده‌اند. دو زن، در دو نقطه بی‌خبر از هم در تقلای امتداد حیات هستند. جهان را از چشم‌انداز آنها دنبال می‌کنیم: پول دیگر اهمیتی ندارد، عمده جمعیت زمین مرده‌اند – از یک ویروس که بعدا می‌فهمیم دست‌ساز یکی از همین مولتی‌میلیاردرها است که فکر می‌کنند جهان فقط باید در قواعد آنان بگذرد. آنچه از او باقی مانده، گستره‌ای از موجودات تغییر ژنتیکی پیدا کرده است. دو گونه جانوری انسان هوشمند و انسان تغییر ژنتیکی، در کنار هم گذران روز می‌کنند. 

 در آخرین جلد، «آدم خله» (MaddAddam) منتشر شده در ۲۰۱۳ میلادی، دوباره سراغ همین دو گونه جانوری می‌رویم. در جهانی که از فروپاشی اقلیمی دور افتاده، چون تمدن انسان و همچنین میلیاردها نفر نابود شده‌اند. خاطره‌ها اما نمرده‌اند. در سه‌گانه، جدل علم و آیین/مذهب/کالت مکرر رخ می‌دهد. 

 امسال هرچه اضطراب زندگی بیشتر شده، بیشتر از پیش به کتاب‌ها پناه برده‌ام. این سه‌گانه همراه آدمی می‌ماند، تمامش می‌کنی اما همچنان به فکر کردن ادامه می‌دهی. کلی سوال برای پاسخ دادن وجود دارد. باید بیشتر بخوانی تا بتوانی بهتر فکر کنی. 

 

پیشنهاد محمد موسوی، نویسنده رمان «نویسنده‌ها دو بار می‌میرند»:

Lara

Anna Pasternak

سال گذشته را بیشتر به مرور آثار کلاسیک پرداختم و چندان اثر تازه‌ای نخواندم جز سه چهار کتاب که همه متاسفانه به فارسی ترجمه نشده‌اند... مهم‌ترین‌شان کتاب «لارا» بود... Lara by Anna Pasternak

کتاب به شرح جزییات زندگی عاشقانه بوریس پاسترناک و اولگا اوینسکایا می‌پردازد... رابطه‌ای که بیشترین تاثیر را در پیدایش شخصیت لارا، قهرمان زن کتاب دکتر ژیواگو، شاهکار شورانگیز پاسترناک داشت... کتاب در مقایسه با زندگی‌نامه‌های دیگر پاسترناک (از کریستوفر بارنز و هینگلی و بیکوف و سایرین) دو تفاوت عمده دارد… اولی تاکید بر زندگی عاشقانه و خانوادگی پاسترناک و دومی نویسنده‌ی کتاب... نویسنده، آن پاسترناک، نوه‌ی خواهری پاسترناک است و از نزدیک با پاسترناک و اولگا آشنایی دارد و از خاطرات شخصی ارزشمندی (نظیر خاطرات پدر و مادربزرگش) برای نگارش کتاب سود برده است و به خوبی رابطه‌ی عاشقانه‌ی پاسترناک را به یک آفرینش ادبی گره می‌زند و اثبات می‌کند که نگارش دکتر ژیواگو، بدون اولگا عملا غیرممکن بوده چرا که پاسترناک بعد از آشنایی با اولگا به کلی طرح کتاب را متحول می‌کند... کتاب علاوه بر تاکید بر این رابطه‌ی عاشقانه، بحرانی‌ترین بخش زندگی پاسترناک را نیز شرح می دهد... از آشنایی با اولگا تا زندانی شدن این زن و شکنجه‌های روحی بزرگی که نظام استالین بر پاسترناک تحمیل کرد و فداکاری بزرگی که اولگا برای پاسترناک انجام داد و زیر شکنجه‌های پلیس، دچار سقط جنین شد (فرزندی که پاسترناک منتظر تولدش بود و برای آن لحظه‌شماری می‌کرد) و درنهایت گرفتن جایزه نوبل  ادبی پردردسر ۱۹۵۸ و آشوب‌های پس از آن تا مرگ نویسنده در ۱۹۶۰. کتاب بسیار خواندنی و قابل اتکا است مخصوصا که اخیرا بعد از مدت‌های مدید، ترجمه دکتر ژیواگو از زبان اصلی منتشر شد و ظاهرا ترجمه‌ی دیگری نیز در راه است.

 

پیشنهاد خسرو دهدشت حیدری (دوتتسوذنجی)، نویسنده کتاب «سفر به ذن»:

 استاد تانگ هوئی- Master Tang Hoi 

تیک نات هان-  Thich Nhat Hanh

انتخاب من کتابی است تحت عنوان استاد تانگ هوئی- Master Tang Hoi نوشته زنده یاد تیک نات هان-  Thich Nhat Hanh.  این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است.

زنده‌یاد تیک نات هان راهب و استاد بودایی ذن، فعال صلح‌طلب، شاعر و نویسنده‌، پرکار بود.  در سال ۱۹۶۷ به کمک زنده‌یاد مارتین لوترکینگ نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد. وی به‌عنوان «پدر ذهن‌آگاهی- Mindfulness » شناخته شده است. بیش از صد جلد کتاب نوشته که تعداد قابل توجهی از کتاب‌ها در ایران نیز به فارسی ترجمه شده است، بعضی از ترجمه‌های این نویسنده‌ی آگاه عبارتند از: «معجزه ذهن آگاهی» - «جادوی حضور در لحظه حال»، «کلیدهای ذن». او را می‌توان به لحاظ شهرت و هواخواه همطراز با دالای لاما رهبر بودائی تبت دانست. دلیل انتخاب من:

-         کتابی است  در مورد ذن و تمرینات تنفسی که اشاره مستقیم به شاهزاده و راهب پارسی دوره اشکانیان قرن دوم بعد از میلاد به نام آنشی گائو دارد

-         در این کتاب از تکنیک تنفسی مدیتیشن برگرفته از آموزش عالیه بوداست صحبت شده که توسط شاهزاده اشکانی اشاعه داده شده و هم اکنون در دو مدرسه بودائی تهراوادا و ماهایانا همراه با ذهن آگاهی (Mindfulnes) تمرین می‌شود.

نکته جالب این کتاب که مورد توجه من است و می‌تواند مورد توجه فرهنگ دوستان ایرانی قرار گیرد این است که تحول و اشاعه تمرینات تنفسی مدیتیشن  بودایی در چین را  مستقیما منتسب به شاهزاده پارسی می‌داند، که محققان مذهبی و غیرمذهبی از شرق و غرب نیز بر آن تاکید دارند.

آنشی گائو اولین و مهم‌ترین مترجم متون عالیه بودائی از زبان سانسکریت به چینی و بنیان‌گذار چآن"بودیزم چینی" است  که بعد‌ها این نحوه اندیشه و آموزش با تغییراتی به مدرسه "ذن" در ژاپن استحاله پیدا کرد. بنیان‌گذار چآن چینی شاهزاده اشکانیست که خدمت بزرگی به فرهنگ چین کرده و آن را متحول ساخته است.

 

پیشنهاد فریبرز مسعودی، نویسنده مجموعه داستان «و دیگر هیچ نگفت»:

 زن در ریگ روان 

 کوبو آبه 

ترجمه‌ی مهدی غبرایی

یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی که در سال ۱۴۰۲ خواندم رمان زن در ریگ روان نوشته‌ی کوبو آبه و ترجمه‌ی مهدی غبرایی است با نام اصلی زن در تپه‌های شنی.

رمانی اگزیستانسیال که دارای لایه‌های پیچیده و تو در تویی است که به تقابل نقشی که سلسله مراتب قدرت برای ما می‌نویسد و پایبندی ما به این نقش از پیش تعیین شده و فردیت و آزادی واقعی فرد می‌پردازد. داستانی که با همه پیچیدگی دو نقش اصلی مرد و زن دارد. زن در سراسر داستان هیچ نامی ندارد و به ژاپنی اونو خوانده می‌شود و مردی شهری، شهروندی مسؤل که تحت قدرت دولتی قانونی زندگی می‌کند و از هنگامی که گرو دهاتی‌ها می‌شود و در حفره‌ای به کاری سیزیف‌وار وادار می‌شود او نیز نامش را از دست داده و به سادگی مرد خوانده می‌شود. اشاره‌ای به این که هر مرد و هر زن دیگری می‌تواند جای این دو باشند. 

مرد و زن ناچارند هر شب تا صبح شن‌های روان را که خانه و روستا را تهدید می‌کند با سطل بیرون بدهند و در ازای این کار بیهوده و توان‌فرسا جیره روزانه دریافت کنند. هربار مرد از زن می‌خواهد که به این کار پایان دهد زن با این استدلال که اگر شن‌ها را بیرون ندهیم خانه و سپس روستا زیر شن دفن می‌شوند به کارش ادامه می‌دهد. مرد در سراسر داستان در فکر گریختن از حفره است و یک بار که موفق به این کار می‌شود مردان دهات با سازماندهی از قبل او را به سوی باتلاق هدایت کرده و مرد با خفت و التماس به حفره بازمی‌گردد. 

مرد در پایان داستان متوجه می شود طنابی که برای بردن زن به بیمارستان از دیواره شنی حفره آویخته شده سر جایش مانده در صورتی که تا پیش از آن دهاتی‌ها  نربادن طنابی را جمع می‌کردند تا مرد نتواند بگریزد. مرد از حفره بیرون می رود و دریا را می‌بیند اما دوباره به حفره بازمی‌گردد. او در این مدتی که در حفره زندانی کار روزمره بوده به تدریج فهمیده که در زندگی گذشته نیز آزاد نبوده و اسیر اوهامی بوده که سلسله مراتب قدرت به تلقین کرده و او نگهبان قلعه خیلی بیش نبوده است.

 

پیشنهاد شیوا شکوری، نویسنده رمان «سلام لندن» و «سیما دیوونه»:

کارکردهای ذهنی در جوامع عقب‌مانده

 لوسین لوی برول

ترجمه یدالله موقن

به لباس‌ها و كفش‌های کهنه‌ و قابلمه و جانماز و دیگر خرت و پرت‌های زندگی روزمره که به ريسمان‌هایی کوتاه و بلند در نظمی نامحسوس کشیده شده‌اند و از سقف موزه تیت در لندن آویخته‌اند، نگاه می‌کنم. ياد واژه‌های تركيبی می‌افتم كه ديگر نه معنای واژه اول را دارند و نه دوم را، بلکه معنایی نو و تازه برای خود ‌آفریده‌اند. انگار که معنا برمی‌گردد به شكل واژه. در ميان اين اشياء چيزهايی‌اند که زمانی ديدن‌شان هيجانی عاطفی، ترسناك، رازآلود یا مذهبی برمی‌انگيخته، ولی امروز با اين تركيب، معنايی در یک کل ومطابق با شکل جدیدشان یافته‌اند. معنايی كه دیگر ربطی به تداعی‌های کاربردی اشياء ندارد.

این تجربه مرا پرت کرد به کتاب «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب‌مانده اثر لوسین لوی برول، ترجمه یدالله موقن» که می‌گفت: «انسان ابتدايی نمی‌تواند شيئ را جدا از خواص عرفانيش درك كند.» یا مثلا «ايگوروت‌های جزاير فيليپين باور دارند که هر چيزی هم وجودی نهان و نامرئی دارد و هم وجودی آشكار و مرئی.» فکر ‌کردم اتفاقا در اين تركيب ناهمگون اشيا، نه تنها پيله عرفانی هر شيیء زدوده شده بلکه همان‌گونه كه در جمع، فرديت زدوده می‌شود، در این ترکیب هم رمز و رازهای چسبيده به اشيا زائل شده‌اند.  

روشن است که ما درک یکسانی از پدیده‌ها نداریم، ولی هر نگاه چارچوبی دارد که بر آن اساس، نگاهی متفاوت یا نزدیک به دیگری نسبت به پدیده‌ها دارد. این کتاب چارچوب فکری شما را به چالش می‌کشد. مثلا این که شما هم مثل قبایل اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام از نفرین می‌ترسید؟ شما هم باور دارید که همان‌جور كه زخم در يكی از اندام‌ها شخص را مجروح می‌كند، بدرفتاری با «نام شخص» هم سبب زخمی شدن او می‌شود؟ یا مثلا ذهنیت انسان‌های ابتدایی تا چه حد در اعتقادات ما منعکس است؟ آیا ما هم میان جهان عینی و ذهنی تفاوتی قائل نیستیم؟ آیا ما هم در كنار جاده‌ها، ميان درختان، روی صخره‌ها، در كوه‌ها و دره‌ها و نهرها وجود ارواحی را در انتظار رهگذران می‌بینیم یا حس می‌کنیم؟

 

پیشنهاد کتایون اسلامی، نویسنده‌ی کتاب «گلاتش در غار شگفت‌انگیز»:

تیمون آتنی 

شکسپیر

ترجمه فواد نظیری

«سیاه را سپید، پلشت را پاک، ناراست را راست» می‌نماید. شاید این جمله چکیده‌ی بسیار فشرده‌ای از نمایشنامه‌ی بحث‌برانگیز شکسپیر باشد. اثری که به گفته‌ی بسیاری از پژوهشگران اثری است ناتمام و یا حاصل قلم دو فرد! اما جدای از درستی و نادرستی این ادعا و سوای تمامی حاشیه‌ها این نمایشنامه اثری است با مفهومی آشنا و قابل لمس که من خواندنش را نه تنها به نمایشنامه‌دوستان و شکسپیرخوانان که به هر کسی که طعم تلخ ناامیدی را در چنین جهان رقابتی‌ای چشیده است و عمق نیازمندی و تنها ماندن را با چشمانی بهت‌آلود دیده، پیشنهاد می‌کنم. اثری عریان و بی‌رحم در نمایش اسراف در فداکاری و سرمایه‌گذاری یک طرفه برای باز چشیدن طعم ایثاری که خرج دوستانی شده است که تنها تظاهر به دوستی می‌کنند. و همچنین نمایش پول یا به قول تیمون این فلز یکسره فاسد کننده. فلزی که جادو و قدرتش توان دگرگون کردن هر نوع کاستی و کمبودی را دارد. فلزی (سکه در گذشته و به معنای مطلق پول و سرمایه در اکنون) که در عصر تکنولوژی بیش از هر دورانی انسان بیگانه از خود را در چنبره‌ی تاریکش می فشرد. فلزی که حتی از رقیب افسانه‌ای خود، یعنی بخت و سرنوشت هم پیشی گرفته است. بختی که با تبار خدای‌گونه‌اش به روزگاری دور دستان بازی داشت برای به خوشبختی رساندن انسان! انسانی که هر لحظه بیم گم شدنش از مسیر انسانیت می رود... خلاصه که نمایشنامه‌ی «تیمون آتنی» یکی از بهترین کتاب‌هایی بود که در سال ۱۴۰۲ خواندم. کتابی از میان چندین کتاب ضروری دیگر که می‌بایست می‌خواندم. این کتاب با ترجمه‌ی خوب فواد نظیری توسط نشر ثالث در دسترس است؛ و البته که یک مقاله‌ی جالب و راهگشا از پرفسور کاپیلیا کاهن هم در صفحات پایانی منتظر شماست.

 

پیشنهاد بهزاد ناظمیان‌پور؛ نویسنده کتاب «اسباب‌کشی بزرگ»:

 خسرو خوبان

رضا دانشور 

بهترین کتابی که در سال ۱۴۰۲ خواندم، رمان «خسرو خوبان» از رضا دانشور بود. به زبانی درست‌‌تر در سال ۱۴۰۲ بختِ خواندن این رمان را داشتم. این رمان با رمان قبلی دانشور «نماز میت» که اتفاقاً از خسرو خوبان مشهورتر است، قابل قیاس نیست. کاری است کارستان. اگر در تاریخ رمان فارسی ۱۰ اثر جهانی نوشته‌‌ شده‌‌ باشد، ده اثر که روح ادبیات و اندیشه و عاطفۀ انسانی در آن پرده‌‌ها و موانع زبانی را کنار بزند، یکی همین رمان است. در این رمان، تمام سنت‌‌های قصه‌‌گویی فارسی با تکنیک‌‌های رمان‌‌نویسی مدرن گرد هم آمده‌‌اند و محصول این گردهم‌‌آیی نه کاری صرفاً تجربی، که کاری بسیار پخته از آب درآمده‌است.

جملات شاعرانه چنان در متن حوادث جذاب داستانی حل شده‌‌اند، که ممکن است ندانیم داریم شعری با یک داستان جذاب می‌‌خوانیم یا رمانی که تار و پود آن با سطرهای شاعرانه تنیده شده‌‌است. اما به شما می‌‌گویم که داریم یک رمان چندصدایی می‌‌خوانیم با تعریف کامل رمان مدرن. دانشور، مسحور قلم خویش نیست. اگر شعری در کار هست، اقتضای روایت مدرن آن است و هرگز نابه‌خود قلمش به شاعرانگی نلغزیده‌‌ است و این کاری است کارستان. تم‌‌های رمان از حوادث انقلاب ۵۷ و دهۀ شصت و گروه‌‌های دانشجویی پیش از انقلاب تا فرهنگ روستایی تا اسطورۀ ضحاک و فریدون، تا اسطورۀ دماوند، تا روستایی به نام «کهندژ» که در زمان‌‌هایی غیب می‌‌شود و در زمان‌‌هایی پیدا می‌‌شود، تا مفهوم انتظار مردم برای نجات‌‌دهنده، تا مفهوم «ایثار»، تا تم‌‌های اروتیک، تا بن‌‌مایۀ قصه‌‌گویانِ دوره‌‌گرد و... تشکیل شده‌‌است. ما با یک «ارکستراسیون تماتیک» مواجهیم. دانشور بر خلاف نویسندگان خام‌دست و محلی، بر خلاف نویسندگان ایدئولوژیک (و بر خلاف خودش در «نماز میت») در هیچکدام از این تم‌‌ها یا ایده‌‌ها متوقف نمی‌‌شود و هر کدام را چنان می‌‌پردازد که انگار تم اصلی رمان است. وقتی اروتیک می‌‌نویسد با متنی اروتیک و وقتی سیاسی می‌‌نویسد با متنی سیاسی و وقتی اسطوره‌‌ای می‌‌نویسد با متنی اسطوره‌‌ای مواجهیم. دریغ از رضا دانشور که قدر ندید. دریغ از او که تبعیدی بود و درود بر مناعت طبعش که این چنین بی‌دریغ ما را مهمانِ خانۀ «خسرو خوبان»ش کرد.

 

پیشنهاد عاطفه لاری، نویسنده کتاب «برای آفریقایی‌هایی از جنس بنفشه»:

روح پراگ

ایوان کلیما

خشایار دیهیمی

حسب فرمایش نشر نوگام مبنی بر معرفی کتابی که در سال ۱۴۰۲ مطالعه کرده‌ام، تورق روح پراگ اثر ایوان کلیما با ترجمه خشایار دیهمی را به حضور دوستداران نوگام توصیه می‌نمایم.

کتابی که در مجموع با وجود قلمی شیوا و داستان‌گونه، توانست اتفاقات، علائم و اضطراب‌های جامعه دیکتاتورزده در زمان نازی‌ها را به خوبی به مخاطب نشان دهد. نشانه‌هایی که در تمام جوامع دیکتاتوری با هنوز هم به راحتی قابل رویت‌اند.

 

پیشنهاد داریوش کریمی، نویسنده رمان «کوچه‌ی آخر»:

بر استخوان‌های مردگان 

الگا توکارچوک

کاوه میرعباسی

در این رمان با یک راوی غیرمتعارف روبرو هستی. زنی که میانسالی را رد کرده و در یک روستای کوچک مامور رسیدگی به چند خانه‌ست که صاحبانشان نیستند، تابستان‌ها برمی‌گردند به روستا.

چند صفحه بعد احساس می‌کنی این زن کمی خل‌خلی است. آن‌طور که خودش می‌گوید شلخته است. به سر و وضعش نمی‌رسد. به خود و خوراکش نمی‌رسد. اما فقط این‌ها نیست. خوره‌ی طالع‌بینی با مطالعه‌ی صور فلکی است و بررسی اینکه آدم‌های اطراف چه زمانی به دنیا آمده‌اند و بر اساس تاریخ تولد و وضع صور فلکی در هنگام تولدشان به چه سرنوشتی دچار خواهند شد. آن‌قدر در این امور زیاده‌روی می‌کند که به این نتیجه می‌رسی این زن نه یک بلکه چند پیچ شل دارد. اگر نویسنده ماهر نبود روایت این زن خسته‌کننده می‌شد. شرح طالع‌بینی‌اش کسالت‌بار می‌شد. چنین نمی‌شود.

کم‌‌کم می‌فهمی این راوی آدم باهوشی است. برای خودش کیابیایی داشته. یک مدت معمار بوده و در خارج از لهستان پل می‌ساخته و بر امور دقیقه نظارت داشته. 

بعد می‌فهمی بعد از بازنشستگی شروع کرده به درس دادن به بچه‌ها در یک مدرسه‌ی محلی و در کلاس‌ها به بچه‌ها حال می‌دهد و آموزش زبان انگلیسی را با تفریح همراه می‌کند و بچه‌ها او را خیلی دوست دارند. همه‌ی این‌ها را طوری از زبان او می‌شنوی که ذره‌ای منیت در آن دیده نمی‌شود. اما بر استخوان‌های مردگان فقط این نیست.

این رمان یک داستان معمایی‌ست که در آن چند قتل اتفاق می‌افتد. راوی که طبیعت را دوست دارد و از دیدن آزار حیوانات توسط شکارچی‌ها دلش به درد می‌آید در مرکز یک ماجرای عجیب قرار دارد. 

فکر می‌کنی داستان را لو می‌دهم و می‌گویم این راوی خل‌خلی با زبانی که مفرح و سبک‌بال است به کارآگاه تبدیل می‌شود؟ فکر می‌کنی داستان را لو می‌دهم و او را قاتل و عامل چند حادثه‌ی وحشتناک معرفی می‌کنم؟ یا در پایان داستان این زن دوست‌داشتنی که خودش نمی‌داند چقدر بامزه است کشته می‌شود؟

نمی‌گویم بر استخوان‌های مردگان چطور تمام می‌شود اما بدان که بی‌دلیل نیست الگا توکارچوک نوبل ادبیات را برد. داستان هم جدی است و هم مفرح. زبان راوی هم سرگرم‌کننده است هم لایه‌های پنهان دارد. معمای داستان ذره ذره به تو آشکار می‌شود و تو در پایان در عین اعجاب احساس نمی‌کنی مگر می‌شود چنین شود.

برای من این داستان نمونه‌ای موفق در ژانر معمایی جنایی است. هم شخصیت جذاب و پیچیده در آن هست، هم معماری آن حساب‌شده است، هم زبان راوی مناسب داستان است و هم لحظات ناب و توصیف‌های خوب در آن فراوان است.

بر استخوان‌های مردگان را نشر چشمه در آورده‌ست. کاوه میرعباسی مترجم داستان است، ترجمه‌ای عالی. از این بعد هر کتابی از توکارچوک و هر ترجمه‌ای از کاوه میرعباسی دستم برسد می‌خوانم.

 

پیشنهاد یکی از ویراستاران نوگام

خانواده تیبو

مارتن دوگار

ترجمه محمدحسن نجفی

کتاب‌ها در روزگار سخت، ریسمان‌های نجاتبخش من هستند. امسال دلم کتابی می‌خواست پرقصه و ماجرا تا برای لحظاتی از زندگی روزمره و تباهی‌ها و سیاهی‌هایش فاصله بگیرم و رمان چهار جلدی «خانواده تیبو» اثر روژه مارتن دو گار، با ترجمه‌ی روان محمدحسن نجفی عزیز از نشر نیلوفر، بهترین انتخابی بود که می‌شد داشته باشم. «خانواده تیبو» شاهکاری فراتر از زمان است، چرا که موضوعش انسان است و چالش‌های انسان با طبیعت خودش و جهان پیرامونش پایان ندارد. خواه مرد فرانسوی اوایل قرن بیستم باشی، خواه زن خاورمیانه‌ای معاصر. مارتن دو گار این توانایی را دارد تا اشتراکات بشری را پیدا کند و زمان و جغرافیا را پشت سر بگذارد و خواننده را با قهرمانهایش همراه و همدل کند.

ماجرای رمان مربوط به سال‌های پرتلاطم منتهی به جنگ جهانی اول است و زندگی دو برادر به نام‌های آنتوان و ژاک تیبو را دنبال می‌کند و ما شاهد تجربیات عاشقانه، از دست دادن‌ها، پیروزی‌ها و پیچیدگی‌های اهالی جامعه‌ای در آستانه‌ی تغییر هستیم. به نظرم چیزی که این رمان را متمایز می‌کند، شخصیت‌پردازی غنی و ساختار داستانی پیچیده‌ی آن است. نویسنده به طرز ماهرانه‌ای چندین خط داستانی را به هم می‌پیوندد، تا مسیر حرکت و تغییر قهرمان‌هایش را نشانمان دهد. ما همراه اعضای خانواده‌ی تیبو وارد دنیایی از دوراهی‌های اخلاقی، مبارزات شخصی و پرسش‌های وجودی می‌شویم. مشاهدات دقیق مارتن دوگار و تفسیر روشنگرانه‌ا‌ش در مورد طبقه، اخلاق و گذر زمان، تا بعد از پایان کتاب هم با خواننده همراه است. شخصیت‌های معیوب و شکننده و در عین حال عمیق، تجربه‌ای واقعی از انسان بودن را با ما در میان می‌گذارند. در آخر این که لذت خواندن «خانواده تیبو» برای من شبیه قدم زدن در راهروهای روح انسان بود. لذتی که پیشتر با خواندن درجستجوی زمان از دست رفته چشیده بودم.

 

پیشنهاد یکی از ویراستاران نوگام

کابل ۱۴۰۰ 

تقی اخلاقی 

سقوط کابل هولناک بود. آن روزها سعی می‌کردم با دوستان افغانستانی‌ام در تماس باشم اما واقعا نمی‌دانستم چه باید بگویم یا چه می‌توانم بگویم که التیامی باشد. بهت‌زده خبرها را دنبال می‌کردم. در دوران استیصال که می‌دانم هیچ‌کاری برای تغییر از دستم برنمی‌آید می‌روم سراغ خواندن. مثلا وقتی به خاطر همه‌گیری رسما در خانه‌هامان حبس شده بودیم و وضعیت نامعلوم و خطرناک آرامش را ازمان گرفته بود کتابی خریدم درباره ویروس‌های خطرناک، اپیدمی‌ها یا همه‌گیری‌های مهم از قدیم تا امروز. هرچه در دل ماجرا می‌رفتم انگار آرام‌تر می‌شدم. حالا با این همه مقدمه نمی‌خواهم بگویم که با خواندن کابل ۱۴۰۰ به آرامش رسیدم. البته کتاب با فاصله زمانی از سقوط کابل منتشر شد. این کتاب صادقانه ما را می‌برد به روزهای پیش از سقوط. می‌برد میان آدم‌های معمولی، به ما می‌گوید در دلشان چه می‌گذشته، جامعه چه وضعیتی داشته، ارتباط نهادهای خارجی با محلیان چطور بوده. کتاب روضه‌خوانی و خودقربانی‌انگاری ندارد. خیلی رک است، با نگاه انتقادی دارد به جامعه خودش نگاه مي‌کند. هرچند ممکن است فکر کنیم وضعیت پیچیده‌ی افعانستان را دیگر به خاطر اخبار و گزارش‌های رسانه از بر هستیم، این کتاب ما را می‌برد زیر پوست جامعه. به تضادها، به دردهای واقعی، به شکاف‌هایی که نه تنها طی سال‌ها بسته نشدند و التیام نیافتند بلکه عمیق‌تر و بُرنده‌تر شدند. نثر نرم و روان و بی‌گره و زبانی به شدت زنده که می‌توانید به واسطه‌ی آن همه‌چیز را ببینید، صدای تیرها را بشنوید، صدای انفجارها را. می‌توانید بوی مواد شوینده‌ را استشمام کنید. تقی اخلاقی ما را می‌برد به قلب ماجرا. به روزهای پیش از بازگشت طالبان. 

 

***

لینک‌های مرتبط:

کتاب‌هایی که در سال ۱۴۰۱ خواندیم

کتاب‌هایی که در سال ۱۴۰۰ خواندیم

کتاب‌هایی که در سال ۱۳۹۹ خواندیم

 

طاقچه‌ی کتاب دوستان نوگام در سال ۱۴۰۲:

نظر شما ثبت شد و پس از بررسی مدیریت سایت منتشر خواهد شد.