مطلبی که می‌خوانید خلاصه و ترجمه شده این نوشته است.

اغلب داستان‌ها مشکل کشمکش و درگیری دارند. یا این کشمکش‌ها به اندازه کافی خوب نیستند یا به اندازه‌ای که داستان به آن‌ها احتیاج دارد ازشان خبری نیست. با خواندن هر کتاب و هر صحنه‌ای، می‌توانید این سوال را از خودتان بپرسید که چه چیزی می‌توانست این کشمکش‌ها را جذاب‌تر کند؟ یکی از راه‌ها این است که از تکنیک‌های کلاسیک باز شدن کشمکش استفاده کنید و همه‌شان را برعکس کنید. پنج عنوان زیر قوانین درستی است و توضیح هر کدام‌شان همان چیزی است که باید به‌اش عمل کنید.

۱. برای درگیری فضای درست را انتخاب کنید

در زندگی واقعی، برای این که بتوانید گفت‌وگوی سختی را شروع کنید، دنبال فضا و محیط مناسب می‌گردید. فضایی را انتخاب می‌کنید تا طرف مقابل‌تان بتواند به‌درستی روی چیزی که شما می‌گویید تمرکز کند و به‌اش برنخورد و معذب نشود. در داستان، درست برعکس این عمل کنید، یعنی بدترین شرایط ممکن را برای به وجود آوردن کشمکش برای شخصیت‌هایتان خلق کنید.

• مثلا، مردی را در نظر بگیرید که به نامزدش می‌گوید، فکر نمی‌کند از پس این ازدواج بربیاید. حالا تصور کنید که این کار را دارد درست قبل از مراسم عروسی انجام می‌دهد یا حتی بدتر، توی هواپیما در حال سفر به ماه عسل.

• به صحنه‌های درگیری در دست‌نوشته‌تان نگاه کنید. آیا این درگیری‌ها در بدترین زمان ممکن اتفاق می‌افتند؟ آیا جای بدتری برای نوشتن این درگیری‌ها وجود ندارد؟

۲. متحدین، دشمنان و هنر وارد کردن هر دوی این طرف‌ها به دعوا

در زندگی واقعی، ما نمی‌خواهیم دیگران را وارد درگیری کنیم. توی داستان از خودتان سوال کنید: آیا می‌توانید شخصیت دیگری را به داستان اضافه کنید که به بدتر شدن اوضاع کمک کند؟

• شخصیت شما چه کسی را می‌خواهد در جبهه خودش داشته باشد؟

• آخرین آدمی که شخصیت داستان‌تان می‌خواهد با او دعوا راه بیندازد، چه کسی است؟

• مثلا در مثال عروسی بالا، این بد است که داماد داستان دل در گرو زن دیگری داشته باشد، اما بدترش این است که عاشق ساقدوش عروس باشد یا خواهر عروس یا حتی ساقدوش خودش.

۳. اتهام نزنید

وقتی داریم درگیری بین آدم‌ها را سر و سامان می‌دهیم، از شخصیت‌هایمان می‌خواهیم روی چیزی که گفته شده تمرکز کنند، نه در مورد معنایی که خودشان از کلمات تصور می‌کنند.

• شخصیت داستان‌تان چه چیزهایی را پشت کلمات‌اش پنهان می‌کند؟ ما اتفاقاتی را که برای‌مان می‌افتد در اثر تجربه فیلتر می‌کنیم. مثلا دو تا دختر نوجوان را در نظر بگیرید. یکی‌شان متوجه می‌شود که آن دیگری با گروهی به مهمانی رفته و به او نگفته است. می‌تواند او را به چیزهایی متهم کند؟ تو نمی‌خواهی دیگر دوست من باشی. بابت دوستی با من خجالت می‌کشی.

• به دست‌نوشته‌تان نگاه کنید. ببینید شخصیت‌تان پشت حرفی که زده شده یا کاری که انجام داده شده، چه چیزی را می‌بیند؟ به چه چیزهایی متهم‌اش می‌کنند؟

۴. بی‌انصافی نکنید

چرا ما کسانی را که دوست داریم اذیت می‌کنیم؟ چون می‌توانیم. چون حساسیت‌هایشان را می‌شناسیم. می‌دانیم چه چیزی هوارشان را درمی‌آورد. دعوا و مرافعه‌های کثیف همیشه به درگیری‌ها بیشتر دامن می‌زند.

• شخصیت‌هایتان در مورد هم چه می‌دانند؟ این دانسته‌ها چه‌طور می‌توانند به دعوایی که در جریان است راه پیدا کنند؟

• به دست‌نوشته‌تان نگاه کنید و یادداشت بردارید از لحظه‌هایی که شخصیت‌هایتان می‌توانند بگویند: «ای وای، نمی‌دونستی؟»

۵. خلق شرایطی که در آن هر دو طرف برنده باشند

در یک درگیری واقعی، وقتی می‌خواهیم ماجرا را حل کنیم، تلاش می‌کنیم تا زمینه‌های مشترک مابین‌مان را پیدا کنیم. این کار باعث می‌شود طرفین ماجرا از حل شدن و سر و سامان گرفتن این درگیری چیزی عایدشان شود. در داستان، ما می‌خواهیم توجه شخصیت‌هایمان را از چیزی که میان‌شان مشترک است پرت کنیم، اما چه چیزی حواس‌شان را پرت می‌کند؟ اگر معنای زمینه مشترک این است که شخصیت‌ها مجبور شوند چیزی را از دست بدهند، پس آن‌ها بیشتر از آن که بخواهند مصالحه کنند، آن وقت تلاش می‌کنند تا در دعوا برنده شوند.

• اگر شخصیت شما در این درگیری ببازد، چه چیزی را از دست می‌دهد؟ چه چیزی در معرض خطر قرار می‌گیرد؟

• می‌توانید دو تا شخصیت درست کنید که اهداف‌شان نقطه مقابل هم است؟

• آیا شخصیتی دارید که دو چیز کاملا متفاوت را در آن واحد بخواهد؟

خواننده‌ها دنبال این نیستند که داستان زندگی آدم خوشحالی را بخوانند که زندگی‌ درست و حسابی دارد. خواننده‌ها دنبال درام هستند. دوست دارند شخصیت‌ها را در موقعیت‌های دشواری ببینند که یا از پس این درگیری‌ها برمی‌آیند یا این که برنمی‌آیند.

هر وقت شک کردید، کار بزرگی در داستان بکنید. مثلا بال هواپیمای قصه‌تان را بکنید یا زامبی وارد داستان‌تان کنید. به شخصیت‌تان نشان بدهید داشتن دو تا چیز که در آن واحد بیشتر از همه آن را در دنیا می‌خواهند نمی‌تواند با هم اتفاق بیفتد. ممکن است شخصیت‌هایتان به خاطر همچین چیزی ازتان متنفر شوند، اما در عوض خواننده‌ها دوست‌تان خواهند داشت.